وظيفه مضاعف علما در امروز
سخنان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای)مد ظله العالی) در جمع روحانيون شیعه و اهل سنت كرمانشاه - 20 مهر 90
از خودمان شروع کنیم؛
ياد كنيم از مرحوم آقاى نجومى (رضوان اللَّه عليه)؛ عالم، فاضل، درسخوانده، زحمتكشيده، در عين حال يك قلهى هنرى و حقيقتاً يك هنرمند. بعد از انقلاب، من از ايشان درخواست كردم كه اين حديث شريف را: «من نصب نفسه للنّاس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره» براى من بنويسيد تا جلوى چشم من باشد؛ فراموش نكنيم وظيفهى تعليم خودمان را. ايشان با يك خط بسيار زيبائى نوشتند، من هم تابلو كردم و توى اتاق جلوى چشم من است. «من نصب نفسه للنّاس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره»؛ اگر اين تعليم انجام گرفت، تعليم غير، آسان خواهد شد؛ مشكل كار ما اين است.
عزيزان من! برادران من! فرزندان من! جوانان! طلاب دختر و پسر! اگر ميخواهيد مثل بوتهى گلى عطر شما فضا را معطر كند، اگر ميخواهيد معنويت مثل چشمهاى از شما سرازير شود و بدون اجبار، بدون اكراه، تشنگان بنوشند و به سوى آن بشتابند، راهش اين است: «فليبدأ بتعليم نفسه.
از امروز خشیت را در خودمان ایجاد کنیم؛
اين آيهى شريفهاى كه تلاوت كردند: «انّما يخشى اللَّه من عباده العلماء»، خشيت را يكى از خصوصيات علما قرار داده است. خب، علما خيلى خصوصيات دارند، اما خشيت را انتخاب كرده است. بعد از ذكر آيات الهى در كوه و دشت و صحرا و باغ و راغ كه در آيات هست، ميفرمايد: «انّما يخشى اللَّه من عباده العلماء». خاصيت علم همين است كه انسان را مشمول اين نعمت بزرگ ميكند، خشيت الهى بر دل انسان سايه مىافكند؛ اين را بايد به دست بياوريم. شما جوانها آسانتر از من ميتوانيد اين كار را انجام بدهيد. به سن ما كه رسيديد، اگر كسى در دوران جوانى كارى كرده باشد، به دردش ميخورد؛ والّا كارش سخت است. خشيت را امروز در خودتان ايجاد كنيد؛ خشوع در مقابل خدا را امروز براى خودتان فراهم كنيد؛ باب تضرع الىاللَّه را امروز باز كنيد؛ نوافل را كه مقرِب الىاللَّه هستند، از امروز شروع كنيد؛ اينها به دردتان ميخورد. اين عمر كه تمام خواهد شد؛ بعضىها به پيرى ميرسند، بعضى نميرسند. اين را هم شما بدانيد؛ فاصلهى بين بيست سالگى و سى سالگى تا هفتاد سالگى و بعد از هفتاد سالگى كه ما هستيم، فاصلهى كمى است؛ مثل برق ميگذرد. انسان در بيست سى سالگى خيال ميكند كه حالا اوه، كِى تا هفتاد سالگى؟ نه، مثل برق ميگذرد؛ بعد هم رفتن است. اگر بناست در اين فاصلهى كوتاه، در اين فرصت اندك، حظى ببريم، كارى بكنيم، توشهاى فراهم كنيم، مايهاش را بايد در جوانى فراهم كنيد. من توصيهى به خشوع و ذكر و تقوا و سعى براى تقرب الىاللَّه را براى طلاب واجبتر ميدانم تا توصيهى به علم، كه مايهى اصلى كارشان علم است. اگر علم باشد، تقوا نباشد، اين علم ميشود بىفايده، گاهى هم مضر. عالمانى داشتيم - چه علم دينى، چه علم غير دينى - كه نه فقط از اين علم بهرهاى نبردند و بهرهاى نرساندند، بلكه وزر و وبال شد. اين روح معنويت در كالبد علم و عالم لازم است.
وظیفه مضاعف علماء در امروز؛
يك مطلب اين است كه عزيزان من! علماى محترم! فضلاى گرامى! طلبههاى جوانِ اميدهاى آينده! بدانيد امروز وظيفهى روحانيت مضاعف است. اگر روحانيت هميشه يك بارى بر دوش داشته است - بار تفهيم، تبيين، ابلاغ؛ «الّذين يبلّغون رسالات اللَّه» - امروز اين بار مضاعف است؛ چرا؟ براى دو جهت: يكى اينكه فرصت براى تبليغ اسلام در دنيا - چه دنياى اسلام، چه دنياى غير اسلام - به وجود آمده است، كه حالا مختصراً عرض خواهم كرد. يكى هم به دليل همين فرصت و از ترس اسلام، حملات نسبت به اسلام افزايش پيدا كرده است. پس وظيفه مضاعف ميشود. وقتى فرصت هست، وظيفه زياد است. وقتى به خاطر اين فرصت، حمله و دشمنى و تهاجم هست، باز وظيفه زياد است. امروز شما در يك چنين وضعيتى هستيد. نبايد هم بترسيد؛ «و يخشونه و لا يخشون احدا الّا اللَّه». از هيچ چيز نترسيد، از سختىهاى راه نهراسيد.
نترسید؛
نه اينكه بگوئيد سختى نيست؛ چرا، سختى هست؛ اما از اين سختى نترسيد. به استقبال كارهاى دشوار و سخت برويد. كارهاى نشدنى را انجام بدهيد. مگر در ايران نشد؟ در ايران يك كارى انجام گرفت كه اگر همهى تحليلگران عالم، ساعتها، روزها و شبها مىنشستند وقتشان را صرف ميكردند، جز به اين نتيجه نميرسيدند كه وقوع اين كار محال است. آن كار چه بود؟ آن اين بود كه اين كشورى كه از لحاظ فرهنگى وابستهى به غرب بود، از لحاظ سياسى زير سرپنجهى اقتدار غرب بود، از لحاظ اقتصادى بازيچهى غرب بود و رؤساى كشور، خودشان را مطيعِ گوشبهفرمانِ ناچارِ در مقابل آمريكا ميدانستند - كه البته همان دستگاه محمدرضا و غيره از اينكه مجبورند حرف آنها را گوش كنند، ناراحت هم بودند؛ اما مثل نوكرى بودند كه از دستور اربابش ناراحت است؛ بله، ناراحت است؛ اما چشمش كور، بايد انجام بدهد - كشورى كه آن فرهنگش است، آن سياستش است، آن اقتصادش است، آن مسئولينش هستند، و همه در جهت وابستگى به غرب و دورى از اسلام، ناگهان در اين كشور صد و هشتاد درجه قضايا برگشت و نظامى سر كار آمد كه به غرب با چشم سوءظن و در مواردى به چشم دشمنى نگاه كرد و جهتگيرى را به سمت اسلام و تحقق اسلام قرار داد؛ يعنى تشكيل نظام جمهورى اسلامى. هر تحليلگرى ميگفت اين كار محال است، چنين چيزى ممكن نيست؛ اما شد، اين محال اتفاق افتاد.
خدا حسابت را دارد؛
برويد سراغ كارهاى نشدنى، تا بشود. تصميم بگيريد بر برداشتن كارهاى سنگين، تا برداريد. «و لا يخشون احدا الّا اللَّه». خب، زحمتهايش چه؟ رنجهايش چه؟ محروميتهايش چه؟ جوابش اين است كه: «و كفى باللَّه حسيبا»؛ خدا را فراموش نكن، خدا حسابت را دارد. در ميزان الهى، رنج تو، محروميت تو، كفّ نفس تو، حرصى كه خوردى، زحمتى كه كشيدى، كارى كه كردى، خون دلى كه خوردى، دندانى كه روى جگر گذاشتى، اينها هيچ وقت فراموش نميشود؛ «و كفى باللَّه حسيبا.
منتظر حمله شیطان جنی و انسی باشیم؛
اين، راه ماست. آنجا خشوع را به ما - به عنوان علما - توصيه ميكند، اينجا «يبلّغون رسالات اللَّه» را توصيه ميكند. خب، «رسالات اللَّه»، «رسالات انبياء اللَّه» است ديگر. خداى متعال ميفرمايد: «و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوّا شياطين الانس و الجنّ يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربّك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون». وضع موضعگيرى و آرايشِ پيرامون نبى اين است. «عدوّا شياطين الانس و الجنّ»؛ هم شيطان جنى، هم شيطان انسى به طرفش حمله ميكنند. خب، اگر بناست من و شما تبليغ رسالات الهى را بكنيم، منتظر شياطين انسى و جنى باشيم. به ما حمله ميكنند؛ آماده بشويم. از لحاظ روحى، در درون خود حصار مستحكمى به وجود بياوريم - كه اين حصار، حصار ايمان و توكل است - تا مغلوب نشويم و از درون شكست نخوريم. فرار و هزيمت بيرونى، ناشى از فرار و هزيمت درونى است. شكست درون انسان است كه شكست بيرونى را نصيب انسان ميكند، بر انسان تحميل ميكند. اگر شما در دلت شكست نخورى، هيچ كس نميتواند شكستت بدهد. حصارى كه بايد در دل شما به وجود بيايد، حصار ايمان به خدا و توكل علىاللَّه است؛ «و على اللَّه فليتوكّل المؤمنون»، «و على اللَّه فليتوكّل المتوكّلون»، «و من يتوكّل على اللَّه فهو حسبه»، «ا ليس اللَّه بكاف عبده»؛ اينها درسهاى ماست. قرآن را با تأمل بخوانيم؛ اينها را به عنوان درس ياد بگيريم، اينها دستورالعمل زندگى است. اين، يك جور آمادگى است.
شیاطین همیشه یک جور حمله نمیکنند؛
يك آمادگى ديگر هم آمادگى بيرونى است. اين شيطانى كه حمله ميكند، هميشه يك جور حمله نميكند. شيطانِ امروز كه از راه اينترنت و ماهواره و روشهاى ارتباطىِ مدرن و فوق مدرن سراغ شما مىآيد، حرفهاى مدرنى هم دارد؛ سختافزارش را مدرن كرده، نرمافزار مدرن هم دارد. شبههآفرينى دارد، اخلال در عقيده دارد، ايجاد تشويش در ذهن دارد، تزريق نااميدى دارد، ايجاد اختلاف دارد. الان دلارهاى نفتى دارد يك جاهائى صرف ميشود؛ بنده خبر دارم، اطلاع دارم. اينها گزارشهايش غالباً گزارشهائى است كه پخش نميشود. در بعضى از كشورهاى اسلامى مثل ريگ پول ميريزند براى اينكه در بين سنىها اجتماع ضد شيعه درست كنند. اين از اين طرف؛ از آن طرف هم به يك گويندهى به اصطلاح شيعى پول ميدهند كه در تلويزيون، به نام شيعه، امالمؤمنين عايشه را متهم كند، قذف كند، اهانت كند. روشها اينهاست. شما در مقابل اين روشها چه كار ميكنيد؟ سنى چه كار ميكنى؟ شيعه چه كار ميكنى؟ از كارهاى اينها گول نخوريم. اختلاف براى آنها بيشترين و بزرگترين نعمت است.
امروز تکفیر سم است؛
امروز كسانى هستند كه سلاحشان تكفير است؛ ابائى هم ندارند كه بگويند ما تكفيرى هستيم؛ اينها سماند. خب، اين سم را بايد از محيط اسلامى خارج كرد. يكى او را تكفير كند، يكى او را تفسيق كند؛ اين در سخنرانى و در منبر يك حرفى بزند كه تعريض به او باشد، او يك چيزى بگويد كه تعريض به اين باشد؛ اين همين چيزى ميشود كه دشمن ميخواهد. پس اين وظيفهى مضاعف كه عرض ميكنيم، همهى اين جوانب را شامل است؛ از وظيفهى قلبى، تربيت نفس، ايجاد خشوع و خشيت در دل شروع ميشود تا به اين چيزها ميرسد.
از قبل مخاطب خود را انتخاب کنید؛
البته در كنار فراگيرى علم، مسئلهى تبليغ وجود دارد، كه بسيار مهم است. تبليغ، داستان مفصلى است. اگر ميخواهيد تبليغِ خوب بكنيد، از قبل مخاطب خودتان را انتخاب كنيد. ميخواهيد با جوانها حرف بزنيد؛ خيلى خوب، اگر مخاطب خودتان را انتخاب كرديد - كه جوانها هستند - بايد بدانيد سؤال او چيست.
يك طلبهاى بود، مشهد درس ما مىآمد؛ بعد مدتى بود، نبود؛ او را توى درس نميديدم. بعد از مدتى او را ديدم، گفتم كجا بودى؟ گفت فلان جا - يكى از شهرهاى دور استان خراسان - مشغول تبليغ بودم. گفتم خب، بالاخره چى؟ گفت به نتيجهاى كه رسيدم، اين است كه من هيچى براى اين مردم ياد نگرفتم. گفت من هرچه بلدم، به درد اينها نميخورد! خب، اين مخاطبنشناسى است. مخاطب را بايد شناخت؛ روستائى، شهرى، تحصيلكرده.
در لايههاى عميق ذهن مخاطب اثر بگذاريد. اكتفاء نكنيد به اين كه احساسات او يا عواطف او جلب شد، راضى بشويد؛ نه، سعى كنيد در آن لايههاى عميق ذهن اثر بگذاريد تا با حوادث گوناگون از دست نرود.
روحانی با روحانیت وارد مسائل اجتماعی شود؛
روحانيون وظائف اجتماعى هم دارند. روحانيون بايستى در مسائل اجتماعى وارد شوند؛ منتها آن نكتهى اساسى اين است كه اين ورود روحانى در مسائل اجتماعى بايد ورود همراه با روحانيت باشد، نه با تحكم؛ اگر با تحكم شد، ديگر فايدهاى ندارد. خصوصيت روحانى اين است كه با روحانيت، با اخلاق، با نصيحت، با ارائهى راه، اطراف قضيه را آگاه كند، مشتاق كند، قانع كند، به يك كارى وادار شوند. اگر با تحكم شد، فايدهاى ندارد. روحانى بايد در مقام روحانى عمل كند. البته اگر شما رئيس جمهور شديد، در مقام رئيس جمهور يك وظيفهى ديگرى داريد، در مقام قاضى يك وظيفهى ديگرى داريد؛ اما در مقام روحانى، وظيفه اين است كه با زبان روحانيت و با زبان انبياء با مردم حرف بزنيد؛ با تحكم نبايد باشد، با روحيهى سياسىكارانه نبايد باشد.
نماز همه چیز است؛
نماز، همه چيز است. آن كسى كه همهى رابطههايش قطع شده، اگر توانسته باشد رابطهى نماز را نگه دارد، اين او را نجات ميدهد. نماز خيلى مهم است. مخاطبانتان را به نماز تشويق كنيد، راههاى شركت آنها در نمازهاى جماعت را آسان كنيد. اين سمينار نماز كه هر سال برگزار ميشود، من نميدانم تا حالا در كرمانشاه برگزار شده يا نه؛ اين را در اينجا برگزار كنيد؛ يك رونق و جلوهاى به نماز ميدهد.
همدیگر را آزار نکنید؛
مبلّغان شيعه و سنى هم همديگر را آزرده نكنند. با هم همراهى كنيد، همدلى كنيد. در موارد اختصاصىِ خودشان، سنى كار خودش را بكند، شيعه كار خودش را بكند. يك موارد مشتركى هم وجود دارد، كه با همديگر كار كنند. اين اگر شد، انشاءاللَّه آن وقت روحانيت پيش خواهد رفت.