
دولت مطلوب
ما ادعا نداریم که ...
يك مرورى بكنيم به شاخصهاى دولتى كه در اين روزگار دولت مطلوب محسوب می شود. البتّه ما ادعا نداريم كه دولت ما يك دولت اسلامى به معناى حقيقى و كامل كلمه است. بنده به خودم نگاه می کنم، نقصها و ضعفهاى بىشمارى در خودم مشاهده می کنم، اين را كه مقايسه می کنم با كوچكْابدالهاى مقامات عالىِ مقدّس و مطّهرى كه در صدر اوّلْ، اسلام را به ما هديه كردند، مىبينم ما خيلى كوچكتر از اين هستيم كه بتوانيم آن دولت مطلوب را تشكيل بدهيم يا حتّى طاقت بياوريم؛ ولى بهحسب آنچه كه در روزگار ما و با شرائط ما ميتوان دولت اسلامى ناميد، يك شاخصهايى وجود دارد كه من به بعضى از آن شاخصها اشاره می کنم.
اولین شاخص؛
سلامت اعتقادی و اخلاقی
اوّلين شاخص، شاخص اعتقادى و اخلاقى است - بخصوص در مسئولان ردههاى بالا - سلامت اعتقادى، سلامت اخلاقى، سلامت عملكردى كه از اعتقاد درست و نگاه درست به حقايق جامعه ناشى می شود. اين شاخص اوّل است. ما خوشبختانه براى اعتقاد درست و براى آنچه كه بايد آن را حق دانست، دچار ابهام و سردرگمى نيستيم؛ علاوه بر منابع اسلامى - كه حالا ممكن است از منابع اسلامى، افراد گوناگونى تلقّىهاى مختلفى داشته باشند - ما مجموعهى رهنمودهاى امام بزرگوار را داريم؛ امام، مورد اعتقاد و قبول و اذعان همهى ما است. خب، مجموعهى بيانات امام، مجموعهى موضعگيرىهاى امام، مجموعهى رهنمودهاى امام در اختيار ما است. اين شد آن شاخص؛ به اين بايد اعتقاد داشته باشيم؛ بر طبق اين بايد عمل بكنيم؛ در موارد اشتباه، به اين شاخص اصلى مراجعه بكنيم؛ اين می شود سلامت اعتقادى. اصول و ارزشهاى انقلاب هم همين ها است، مبانى ارزشى انقلاب هم در همين بيانات وجود دارد. این ها چيزهايى است كه اگر به آن ها پابند باشيم و دلبستهى به آن ها باشيم و برنامه را بر اساس اين دلبستگيها انجام بدهيم، به نظر می رسد كه كارْ موفّق و خوشآينده خواهد بود و پيش خواهيم رفت.
به نظر شما با بودن وصیتنامه امام راحل و فرمایشات رهبر معظم انقلاب آیا دولت مردان نیازی به نسخه های غربی در مملکت داری دارند؟
اعتماد به وعده های الهی
يكى از چيزهايى كه من بر روى آن تكيه می کنم در اين زمينهى اعتقاد و نگاه قلبى و گرايش قلبى، مسئلهى اعتماد به خداى متعال است، اعتماد به وعدههاى الهى است؛ اين از جملهى مطالبى است كه بنده اصرار دارم ما روى اين كوتاهى نكنيم. وقتى خداى متعال صريحاً به ما وعده ميدهد كه «اِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُركُم»، «وَ لَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُه»، وقتى اينجور خداى متعال با صراحت، با تأكيد به ما وعده ميدهد كه اگر شما از دين او حمايت كرديد، از راه خدا پيروى كرديد و آن را نصرت كرديد، خدا شما را نصرت خواهد داد، ما بايد به اين وعده اعتماد داشته باشيم، بايد همينجور عمل بكنيم. براى خدا كار كنيد آقايان، هدفتان را هدف خدايى قرار بدهيد، مطمئن باشيد خداى متعال راه باز می کند. به هر حال اين يكى از شاخصها است: اعتماد [به خدا] و انس با معنويّات. من خواهش می کنم با قرآن رابطهتان را قطع نكنيد، حتماً هر روز مقدارى قرآن بخوانيد، با دعا و توسّل رابطهتان را محكم كنيد؛
به نظر شما مهم ترین عامل عدم اعتماد به وعده های نصرت خداوند ضعف ایمان نیست؟
شاخص دوم
خدمت کنیم.
شاخص دوّم، مسئلهى خدمت به خلق است؛ روحيّهى خدمت، كه اين گفتمان اصلى دولت اسلامى همين خدمت است؛ اصلاً فلسفهى وجود ما جز اين نيست؛ ما آمدهايم خدمت كنيم به مردم و هيچ چيز نبايد ما را از اين وظيفه غافل كند. البتّه ما هر كداممان دلبستگيهايى داريم، سليقههايى داريم؛ در زمينهى سياسى، در زمينهى مسائل اجتماعى، دوستيهايى داريم، دشمنيهايى داريم، این ها همه حاشيه است؛ متن عبارت است از خدمت؛ نبايد بگذاريم اين حواشى بر روى اين متن اثر بگذارد. و يك نكتهاى كه در اين زمينهى خدمت هست، اين است كه وقت محدود است.
به نظر شما در کدام دولت ها از دل دولت ، حزب و گروه تأسیس شد؟به نظر شما دولت اعتدال به کدام سمت می رود؟
کار جهادی
در زمينهى خدمت، كار را بايد جهادى كرد؛ جهادى به معناى بىقانونى نيست. دوستانى كه ما سالها با خيلى از شماها كار كرديم - با بسيارى از شما برادرها در زمينههاى مختلف همكارى داشتيم - ميدانيد روحيهى من را، من آدم دعوت كنندهى به بىقانونى نيستم؛ بشدّت ضدّ اين بىقانونى هستم، امّا معتقدم در همان چهارچوب قانون، دو جور می شود كار كرد: يك كار كار مرسوم ادارى، يك كار كار جهادى. كار جهادى يعنى از موانع عبور كردن، موانع كوچك را بزرگ نديدن، آرمآن ها را فراموش نكردن، جهت را فراموش نكردن، شوق به كار؛ اين كار جهادى است. كار را بايد جهادى انجام داد تا انشاءالله خدمت بخوبى انجام بگيرد.
به نظر شما چرا عدّه ای در صدد کم رنگ کردن روحیه جهادی در میان مدیران هستند؟
شاخص سوم
پیشرفت بدون عدالت.
شاخص سوّم، مسئلهى عدالت است. بنده بارها عرض كردهام - در جلسات خصوصى با بعضى از شماها در طول اين سالها - معتقد نيستم به پيشرفتِ بدون عدالت. ما اين دهه را اسم گذاشتيم به "دههى پيشرفت و عدالت". پيشرفت بدون عدالت همان نتيجهاى را خواهد داد كه شما از تمدّن پرجلوهى غرب، امروز داريد مشاهد ميكنيد. ثروت و قدرت و علم و فناورى، بيشتر از آن چيزى كه این ها دارند براى اين دوره تصوّر نميشده؛ این ها حدّاكثر را دارند، امّا در عين حال شما ملاحظه كنيد آنجا عدالت وجود ندارد. ما پيشرفت را لازم داريم، پيشرفت به همان معنايى كه امروز در ادبيّات غربى بهعنوان توسعه ياد می شود، ما اسمش را ميگذاريم پيشرفت؛ اين پيشرفت، قطعاً بايستى همراه با عدالت باشد. خب، در قرآن هم شما ملاحظه ميكنيد؛ همهى ارسالِ رُسُل و انزال كتب و مانند این ها «لِيَقُومَ النّاسُ بالقِسط» است؛ براى اين است كه جامعه با قسط زندگى بكند. بنابراين، اين هم شاخص بعدى است كه اين را دائماً بايد در نظر داشت.
به نظر شما این جمله ازکیست؟« ما نا گذیریم تا در مسیر توسعه اقتصادی عده ای زیر چرخ توسعه له شوند!»
شاخص چهارم
جلوگیری از موریانه فساد
شاخص بعدى كه شاخص چهارم است، سلامت اقتصادى و مبارزهى با فساد است. ببينيد منصب حكومتى، جايگاه قدرت و منابع مالى است؛ وسوسهها در اينجا انسان را راحت نمی گذارد. شما بايد مراقب باشيد، شما بايد چشم بصيرِ بيناى خودتان را بر سرتاسر اين دستگاهى كه زير اشراف شما است و تحت مديريّت شما است، آنچنان بگسترانيد كه نگذاريد در يك گوشهاى ناسلامتىِ اقتصادى بهوجود بيايد و اين وسوسهها كارگر بشود. حتّى قبل از آنكه دستکاه های نظارتى وارد بشوند؛ و اين احتياج دارد به نگاه دائم؛ غفلت نبايد كرد. بنده گاهى براى اين دوستان و مديرانى كه با اين ها مىنشينيم صحبت می کنیم، مثال ميزنم، می گویم مثل اين نورافكنهايى كه ملاحظه كردهايد در بعضى از قلعهها و مانند این ها يك نورافكنى دائم دارد همينطور دوْر می زند، اين نورافكنِ نگاه شما بايد دائم دوْر بزند؛ يعنى هيچ راه نفوذ وجود نداشته باشد؛ دائم بايد نگاه كنيم، مراقبت بكنيم. واقعاً فساد مثل موريانه است.
به نظر شما آیا مدیرانی که معتقدند در حیف و میل باید جلو "حیف" را گرفت و "مِیل ها" اهمیتی ندارند آیا می توانند در مقابل فساد بایستند؟
شاخص پنجم
قانون ریل حرکت باشد
شاخص بعدى، مسئلهى قانونگرايى است. خب قانونگرايى خيلى مهم است. قانون ريل است؛ از اين ريل اگر چنانچه خارج شديم، حتماً آسيب و صدمه است. گاهى قانون ناقص است، گاهى قانون معيوب است؛ امّا همان قانون معيوب هم اگر چنانچه عمل نشود - [ قانونى] كه منتهى به بلبشو و هر كه هر كه خواهد شد - ضرر آن عمل نشدن، بيشتر از ضرر عمل كردن به قانون [ است]. اين را بايد نهادينه كرد؛ در مجموعهى دستگاهها اين بايد نهادينه بشود. و جزو رعايت قانون، رعايت اسناد بالادستى است كه امروز خوشبختانه در كشور وجود دارد؛ مثل سياستهاى كلّى، سند چشمانداز، مصوّبات شوراهاى عالى از قبيل شوراى عالى انقلاب فرهنگى، از قبيل شوراى عالى مجازى.
به نظر شما بزرگ ترین خسارت مملکت اسلامی از بی قانونی فتنه 88 نبود؟
شاخص ششم
حکمت و خرد گرائی
يك شاخص ديگر، مسئلهى حكمت و خردگرايى در كارها است؛ كار كارشناسى، مطالعهى درست، ملاحظهى جوانب و آثار و تبعات يك اقدام، و حتّى گاهى ملاحظهى تبعات يك اظهارنظر. گاهى يك اظهارنظر از سوى يك مسئولِ داراى جايگاه و به اصطلاح داراى تريبون، داراى منبر، يك تأثيرات سوئى ميگذارد كه اين تأثيرات را اگر انسان بخواهد برطرف كند، مبالغى بايستى كار كند؛ همان قضيّهى سنگِ توى چاه است؛ واقعاً مشكلات ايجاد می کند. بايستى سنجيده اظهارنظر كرد؛ اينجور نباشد كه ما حالا يك مديرى هستيم، يك مسئولى هستيم، دربارهى يك مسئلهاى يك مطلبى به ذهنمان می رسد، كارشناسى نشده، بررسى نشده، جوانبْ ديده نشده، اين را نبايد پرتاب كرد در فضاى افكار عمومى؛ گاهى اوقات جمع كردنش كار سخت و مشكلى است. اين خردگرايى و حكمت در مديريّتها و در كارها است. و از جملهى شقوق همين حكمت، استفاده از ظرفيّت بالاى كارشناسى است در مسائل كشور كه خوشبختانه ما در زمينهى كارشناسى.
شما چند نمونه ازاین اظهار نظر های غیر حکیمانه سراغ دارید؟
شاخص هفتم
انتظار نابجای دوستی از دشمن
تكيه به ظرفيّت درونزاى كشور است؛ نگاهمان به بيرون نباشد. اين، توصيهى ما است؛ اين معنايش اين نيست كه از امكاناتى كه در بيرون هست استفاده نكنيم؛ اين دو حرف با هم اشتباه نشود. اميدمان را به بيرون از ظرفيّت داخلى كشور ندوزيم. نمی گوییم از این ها استفاده نكنيد، امّا ميگوييم اطمينان نكنيد، اعتماد نكنيد، چشم به آنجا ندوزيد، چشم به داخل بدوزيد. كليد حلّ مشكلات اينجا است؛ يعنى در درون كشور و امكانات داخلى كشور است كه از این ها می شود خردمندانه بهرهبردارى كرد. این ها بايد شناسايى بشوند. و اين است كه رتبهى ما را در دنيا بالا می برد. در مناسبات بينالمللى سهم هر كشورى به قدر قدرت درونى او است؛ هر مقدارى كه واقعاً در درون اقتدار داشته باشد، سهمش از مجموعهى مناسبات بينالمللى به همان نسبت بالاتر است.
آیا تکیه ی زیاد دولت بر دیپلماسی خارجی نمی تواند به معنای غفلت از ظرفیت درون زای کشور باشد؟
|